آدریناآدرینا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

آدرینا : شازده خانم خانه مامان الهه و بابا مهدی

کدوم رو بگم کدوم بمونه؟!

 روزها به طور باور نکردنی زود و تند میگذرند هر چقدر سال پیش این موقع کند و سنگین میگذشت ، امسال بر عکس مثل برق وباد میگذره خوب خیلی عقب موندم از قافله ثبت خاطرات و حتی اتفاقهای خیلی مهم و اساسیمون دخترم امیدوارم یه روزی بتونم یادداشتها و عکسها رو مرتب کنم و برات آرشیو مرتبی بسازم سال پیش اینموقع در زیر آواری از مسائل استرس زا مدفون بودیم و به شدت احساس استیصال میکردم به این نتیجه رسیده بودم که اینکه فقط برم دکتر و چک آپ کافی نیست، متاسفانه خودم باید اندازه یک پزشک بخونم و بدونم تا خیالم راحت باشه که پزشک داره کارش رو درست انجام میده و ما گمراه نمیشیم! سال پیش اینموقع سونو و آزمایشات غربالگری مرحله دوم رو داده بودیم و دکتر سو...
30 فروردين 1392

ما هفت ماهه شدیم!

ما هفت ماهه شدیم و من امشب حسابی به آدرینا نگاه کردم و به این دریافت رسیدم که زودتر از اونی که فکرش رو کنم آدرینا دختر بالغ و رشیدی خواهد شد ، انقدر زود که از همین الان دارم ازش جا میمونم، حیف خستگیها و وقت کم آوردنها، حیف که میدونی باید بیش از این وقت و موقعیت رو درک کنی ولی بیش از این در توانت نباشه... کاش استثنائا این روزها و این دقایق برای من کش می آمد تا بیشتر و بهتر مز مزه کنم بودن با فرشته کوچکم را...کاش کمتر ذهنم درگیر بود و میشد که فقط و فقط با دخترکم پر باشم. بله بله میدونم، اینا افسوسهای دیرینه بشری هستند. پس عجالتا بزن زنگ رو به افتخار پر شدن هفت ماهگی فرشته ای کوچک.  پی نوشت: یک عالمه اتفاق و اولین ها ...
10 فروردين 1392
1